اصل مسئولیت عبارت است از: «افزایش مقاومت فرد در برابر شرایط، تا به جای پیروی از فشار های بیرونی از الزامهای درونی تبعیت کند که احساس مسئولیت یا احساس تکلیف نامیده میشود.»4 به عبارت دیگر، معنای مسئولیت این است که مددجو دیگران را به خاطر احساسات، افکار، تکانهها و رفتارهای خود سرزنش نکند و مسئولیت آنها را بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت میدهد (فرافکنیها) در واقع متعلق به خود اوست.
در انسان، دو نوع خود وجود دارد: خودطبیعی و خودمعقول؛ و به تبع آن، دو نوع مسئولیت ایجاد میشود: مسئولیت عمومی و مسئولیت عالی. اولی ناظر بر مسئولیت خود طبیعی است و دومی ناظر بر مسئولیت ایجاد شده در خود معقول. مورد اخیر در حیطه ارزشهای عالی قرار میگیرد و ضامن عمل به آن شخصیت انسان است، نه اجبارعواملخارج از شخصیت؛ مانند مقرّرات اجتماعی و کیفر و پاداشهای بیرونی.5
حوزه مسئولیت انسان شامل مسئولیت فردی، خانوادگی، اجتماعی، نزدیکان، و مسئولیت در برابر عهد و پیمان الهی است.6 تناسب تکلیف با توان فرد و عمل به تکالیف از جمله نکات مهم در جهت افزایش مسئولیت است. تناسب تکلیف با ظرفیت و توان نوجوان از بروز احساس شکست در او جلوگیری میکند؛ احساسی که منجر به تسلیم شدن و سلب مسئولیت فرد میشود. در حوزه عمل قرار گرفتن نیز موجب افزایش حس مسئولیت شده، یک احساس ارزشمند و عشق را در دل انسان پدید میآورد، اما قرار گرفتن در دایره «آرزوها»، به بیاعتنایی نسبت به پذیرش مسئولیت و سلب اختیار و در نتیجه، «شکست» میانجامد؛ شکستی که احساس بیارزشی را در پی دارد. امام علی علیهالسلامدر این زمینه میفرمایند: «عمل را رفیق خود قرار ده، اما آرزویت دشمن توست.»7
از جمله روشهای پر کاربرد برای پذیرش مسئولیت در نوجوانان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. روش تکلیف به قدر وسع و توان فرد؛8
2. روش مدارا با خویشتن و اعطای مسئولیتهایی متناسب با علایق و گرایشهای فرد؛
3. روش مواجهه با نتایج اعمال و تکیه بر قضاوت فرد نسبت به عملکرد خود با استفاده از فن سؤال باز و انعکاس احساسات؛9
4. روشابتلا و قراردادن فرد در موقعیتهای متفاوت.
روشهای مزبور بر اساس حب ذاتی و تمایل انسان نسبت به خود هستند؛ تمایلی خودخواهانه، ابتدایی و با کاربردی عمومی. اما روش تحریک ایمان برای افرادی که ایمان قلبی دارند و برای کسب رضای الهی تلاش میکنند، کاربرد بیشتری دارد.10
خانواده از عوامل مؤثر بر تقویت رفتار مسئولانه نوجوان است. این پژوهش به طور خاص، میزان تأثیر سبکهای والدینی (شیوههای فرزندپروری) را بر مسئولیتپذیری نوجوان بررسی مینماید.
برخی از تعاریف مربوط به «سبکهای والدینی» عبارتند از:
1.مجموعهایازنگرشهانسبتبهکودکوایجادمحیطی عاطفی که در هر یک از رفتارهای والدین مشهود است.
2. سبکهای والدینی انواعی از پرورش کودک هستند که بر اساس رفتارهای استاندارد والدینی و واکنش (پاسخدهی) نسبت بهرفتارهایکودک شکل میگیرند.11
3. سبکهای والدینی ساختاری هستند که ماهیت روابط والد ـ کودک را منعکس میکنند. ماهیت سبک تربیتی والدین در دوره کودکی تأثیر بسیار زیادی بر روابط والدین ـ نوجوانان دارد.12
ابعاد اصلی رفتار والدین ـ کودک
1. بعد گرمی ـ سردی
والدینی که در تعامل با کودک بر بعد محبت تکیه میکنند دارای نگرش «پذیرا» هستند. والدین پذیرا (والدین اقتدار منطقی) بیشتر به پذیرش رفتار، تشویق، مهربانی، دادن آزادی زیاد و داشتن توقع به میزان توانایی جسمی و روانی خویش گرایش دارند.13 فرزندان اینگونه خانوادهها به موقع از محبت والدین استفاده میکنند، شخصیت آنها در خانه مورد احترام است و جایشان در گروه خانوادگی مشخص است.
والدینِ پذیرا روابط کلامی را تشویق و دلایل مخالفت خود را با خواستههای فرزندشان بیان میکنند. نتایج تحقیقات باوم ریند و باردلی نشان داد که کودکانِ والدینِ اقتدار منطقی بیشتر خوشحال هستند، خوداتکایی و خودگرایی بیشتری از خود نشان میدهند و عزت نفس بالایی دارند.
نقطه مقابل پذیرش، عدم پذیرش کودک است که در وضعیت افراطی به طرد کودک میانجامد. این نوع سبک، خاص والدین خودکامه و مستبد است. اینگونه والدین، تحریکپذیر، انعطافناپذیر و خشن بوده، نسبت به نیازهای کودک بیتوجهند.14 کودکان متعلق به این نوع تعامل، از عشق و احترام کافی والدین برخوردار نیستند. از اینرو، نیاز کودک به محبت و امنیت مورد تهدید قرار گرفته و منجر به احساس بیپناهی و تنهایی در او میشود. این رفتار والدین میتواند در اشکال مختلف متجلّی گردد؛ از جمله: بیتوجهی و بیاعتنایی به کودک، جدایی از او، نفی او، تهدید و تنبیه کودک، تحقیر او در حضور دیگران و مقایسه غیرعادلانه با سایر کودکان.
2. بعد آزادی ـ کنترل
بعد مهم دیگر والدین، اقتدار و کنترل در برابر خودمختاری است. منظور از آزادی، کارهایی است که کودک اجازه دارد به میل خود انجام دهد و منظور از کنترل، اعمال محدودیت شدید و توقع زیاد در طریقه رفتار، لباس پوشیدن، اطاعت، غذا خوردن، و پرخاشگری نسبت به خواهران و برادران، دوستان و والدین از سوی والدین است. والدین ممکن است همراه با رشد کودک به او آزادیهای زیادی بدهند و یا کنترل شدیدی بدون در نظر گرفتن رشد وی اعمال کنند.15
باوم ریند به دو بعد مستقل والدینی اشاره میکند: 1. حساسیت (پاسخدهی): درجهای از مهرورزی والدین، گرمی، بیان احساسات و تقویت مثبت رابطه با افکار و گفتار کودکشان؛ 2. سختگیری: رفتارهای انضباطی، کنترل و سطحی از انتظارات و خواستههای کودک. با ترکیب این ابعاد، چهار سبک والدینی به دست میآید که به واسطه میزانی از حساسیت والدینی و سختگیری تعریف میشود:
1. مقتدر (حساسیت و سختگیری بالا)؛
2. قدرتطلب (سختگیری بالا، حساسیت پایین)؛
3. سهلگیر (سختگیری پایین، حساسیت بالا)؛
4. مسامحهکار (حساسیت و سختگیری پایین).16
والدین قاطع و اطمینانبخش، هم بر رفتار مختارانه و هم بر نظم و کنترل اهمیت میدهند.17 کودکان این خانواده در بحثهایی که به رفتارشان مربوط میشود، آزادانه شرکت میکنند و حتی ممکن است تصمیمگیری هم بنمایند ولی اقتدار نهایی در دست والدین است.18 پژوهش اسفندیاری نشان داد والدین کودکان بهنجار در مقایسه با والدین کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری، در برخورد با کودکان خود از نگرش منطقیتری برخوردار هستند؛ اما در عین حال، میزانی از آزادگذاری و سختگیری را اعمال میکنند که به نظر میرسد لازمه شیوه اقتدار منطقی است.19
والدین خودکامه و مستبد به طور مطلق به قدرت خارجی وابستهاند و کمتر متکی به خود هستند. آنها نمیتوانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیدهای داشته باشند.
تحقیقات کاگان و ماسن نشان میدهد که اگر والدین بسیار سختگیر و دیکتاتور باشند، مانع پیشرفت و توسعه کنجکاوی و خلّاقیت کودک میشوند. والدینی که اجازه نمیدهند کودک ابراز وجود یا اظهارنظر کند، مانع بروز استعدادهای بالقوّه کودک میشوند و در نتیجه، این کودکان در آینده روانآزرده و پرخاشگر خواهند شد.20
کلارک و همکاران بیان کردهاند: مادرانی که در روان رنجورخویی یا برونگرایی نمره بالایی کسب نمودند، از یک سبک انضباطی قوی استفاده میکنند. رابطه بین برونگرایی و اظهار قدرت ممکن است با ویژگیهای برونگرایی مانند جرئت و قدرت رابطه داشته باشند.
منبع:ensani
بازدید: